دولت جدید آمریکا در حال بررسی اعمال تعرفههای گسترده بر واردات است. اگرچه هنوز جزئیات این سیاستها مشخص نیست، اما چنین اقدامی میتواند ضربه سنگینی به اقتصاد کانادا و آمریکا وارد کند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اعلام کرده که قصد دارد بر کالاهای وارداتی از کانادا و مکزیک تعرفه ۲۵ درصدی اعمال کند. وی همچنین تهدید کرده که بر واردات از سایر کشورها نیز تعرفههایی وضع خواهد کرد. این اقدام میتواند واکنش متقابل شرکای تجاری آمریکا را در پی داشته باشد، از جمله اعمال تعرفههای متقابل از سوی کشورهایی مانند کانادا.
اما تعرفه دقیقاً چیست؟
تعرفهها نوعی مالیات بر واردات هستند که باعث افزایش قیمت کالاها و خدمات برای مصرفکنندگان و بیزینسها میشوند. این سیاست میتواند جریانهای تجاری را مختل کرده و بر میزان هزینهکرد، درآمد دولت، نرخ ارز، اشتغال، تولید ناخالص داخلی و تورم تاثیر بگذارد. در نتیجه، زنجیرههای تأمین در کانادا، آمریکا و سایر نقاط جهان دچار اختلال جدی خواهند شد.
تأثیر اقتصادی تعرفههای وارداتی، تا حد زیادی به توانایی بیزینسها و خانوارها در یافتن جایگزینهای مناسب برای کالاهای وارداتی بستگی دارد. اگر جایگزینهای مشابه در بازار وجود داشته باشند و بهراحتی قابل تأمین باشند، تأثیر منفی تعرفهها کم خواهد بود. اما اگر گزینه جایگزینی در دسترس نباشد یا تولید داخلی نتواند سریعاً پاسخگوی این نیاز باشد، آن موقع است که تعرفهها تاثیرات مخربتری بر اقتصاد گذاشته و منجر به افزایش تورم میشوند.
در بهترین حالت، اعمال این تعرفههای دائمی باعث افزایش یکباره و همیشگی در سطح قیمتها میشود. اما اینکه تعرفهها باعث تورم مداوم شوند یا نه، عمدتاً به واکنش خانوارها و بیزینسها نسبت به این تغییرات بستگی دارد. اگر انتظارات مردم از تورم با هدفگذاری تورمی همسان باشد، افزایش قیمتهای ناشی از تعرفه، تاثیر کمتری بر سایر قیمتها و دستمزدها خواهد داشت. در این شرایط، افزایش تورم شاخص قیمت مصرفکننده موقتی خواهد بود.
با این حال، مقیاس، گستره، زمانبندی و مدت اعمال تعرفههای آمریکا همچنان نامشخص است. هنوز مشخص نیست که کشورهای تحت تأثیر، از جمله کانادا، چگونه به این اقدامات واکنش نشان خواهند داد.
یک سناریوی نمونه از اعمال تعرفهها
با توجه به ابهامات سیاسی موجود در مورد تعرفههای آینده در سطح جهانی، بانک مرکزی یک سناریوی ساده انتخاب کرده است تا نشان دهد چگونه این تنش تجاری میتواند بر اقتصاد جهانی و کانادا تأثیر بگذارد. این سناریو، پیشبینی قطعی نیست، بلکه فرضیهای است که بر اساس چند فرض کلیدی زیر بنا شده است:
۱. آمریکا بر تمام کالاهای وارداتی خود، از جمله کالاهای وارداتی از کانادا، تعرفههای ۲۵ درصدی دائمی اعمال میکند.
۲. در اقدامی متقابل، شرکای تجاری آمریکا از جمله کانادا، بر واردات کالاهای آمریکایی نیز تعرفهای ۲۵ درصدی اعمال میکنند.
۳. تأثیر تعرفهها بر قیمت کالاهای نهایی در ابتدا اندک است، اما بهتدریج افزایش مییابد. در این بین درصد سود بیزینسها که ضربهگیر بخشی از افزایش هزینهها خواهند بود، کمتر میشود تا فشار کمتری به مصرفکنندگان وارد شود.
۴. نیمی از درآمد حاصل از تعرفهها برای هر کشور، از جمله کانادا، به خانوارها بازگردانده شده و نیمی دیگر صرف بدهیهای دولت میشود.
کاهش رشد تولید ناخالص داخلی و افزایش تورم در کانادا و آمریکا
- در آمریکا
۱. تعرفههای جدید، باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی برای مصرفکنندگان این کشور میشود که تورم را بالا میبرد. با این حال، از آنجا که دلار قویتر واردات را ارزانتر میکند، تقویت ارزش دلار آمریکا تا حدی تورم را خنثی میکند.
۲. رشد تولید ناخالص داخلی آمریکا کاهش مییابد، زیرا تعرفههای متقابلی که از سوی سایر کشورها از جمله کانادا اعمال میشوند، باعث کاهش چشمگیر صادرات کالای آمریکایی و جایگزینی آن با کالاهای دیگر خواهد شد.
علاوه بر آن، تعرفهها باعث میشوند خرج بیزینسهای آمریکایی که برای تولید کالاهای نهایی، به قطعات و مواد اولیه وارداتی وابستهاند، بیشتر شود. این هزینههای بالاتر هم طبیعتا قرار است به مصرفکنندگان منتقل شود.
این مشکل بهویژه برای صنایعی که زنجیرههای تأمین آنها به تأمینکنندگان خارجی متکی است، مثل خودروسازی، یا صنایعی که جایگزین داخلی مناسبی برای مواد اولیهی وارداتی ندارند، جدیتر خواهد بود.
مثلا در فرآیند ساخت یک خودرو، قطعات خودرو چندین بار از مرز کانادا و آمریکا عبور میکنند. اگر هر بار مشمول تعرفه شوند، هزینههای تولید بیشتر شده و قیمت مصرفکننده را در هر دو کشور بالا میبرد. در شکل زیر، میتوانید فرایند افزایش قیمت خودروها را ببینید.
- در کانادا
صادرات:
- تعرفههای اعمالشده از سوی کانادا، باعث گرانتر شدن و در نتیجه کاهش جذابیت کالاهای کانادایی در آمریکا شده و در نتیجه، حجم صادرات کانادا هم بهطور قابلتوجهی افت خواهد کرد.
- از آنجا که این تعرفهها بر تمام شرکای تجاری آمریکا اعمال میشوند، صادرات و تولید ناخالص داخلی (GDP) در سطح جهانی کاهش مییابد. این کاهش تقاضای جهانی نیز باعث افت قیمت کالاهای اساسی از جمله نفت که یکی از مهمترین اقلام صادراتی کانادا است، خواهد شد.
- افول کلی فعالیتهای اقتصادی در جهان، تقاضا برای صادرات کانادا را بیش از پیش کاهش میدهد.
واردات:
- در حوزه واردات، تعرفههای متقابل کانادا بر کالاهای آمریکایی موجب کاهش واردات از آمریکا میشود. در نتیجه، خانوارها و کسبوکارهای کانادایی به جای خرید کالاهای آمریکایی، به سراغ کالاهایی میروند که مشمول تعرفه نباشند.
در مجموع، تراز تجاری کانادا قرار است وخیمتر شود. از طرفی، کاهش حجم صادرات خالص و تضعیف تجارت، منجر به افت ارزش دلار کانادا نیز خواهد شد.
سرمایهگذاری بیزینسهای کانادایی نیز بهطور قابل توجهی کاهش مییابد، چراکه از یکسو هم صادرات کمتر شده، و از سوی دیگر کالاهای ارزشمند وارداتی از آمریکا نیز گرانتر میشوند.
- به خاطر تعرفههای متقابل کانادا و کاهش ارزش دلار کانادا، هزینه واردات ماشینآلات و تجهیزات از آمریکا بیشتر میشود. این در حالی است که حدود نیمی از بیزینسها در کانادا که در بخش ماشینآلات و تجهیزات فعالیت دارند، سرمایهگذاریهایی کردهاند که کاملا متکی به واردات از آمریکاست.
- بیزینسها در این شرایط ناچارند بخشی از افزایش این هزینهها را خودشان تحمل کنند. این باعث کاهش سود آنها خواهد شد که به نوبه خود فشار بیشتری بر سرمایهگذاریهای تجاری وارد میکند.
با کاهش تقاضا، صادرکنندگان کانادایی ناچار به کاهش تولید و تعدیل نیروی کار خواهند شد. دامنهی اثرات این مسئله به بخشهای غیرصادراتی هم میرسد، زیرا با کاهش درآمدها، تقاضا برای کالا و خدمات داخلی مانند مسکن و رستورانها نیز کاهش مییابد. با این حال، دولت بخشی از درآمد حاصل از تعرفهها را به خانوارها منتقل میکند که تا حدی این اثرات منفی را جبران کند.
در بلندمدت، کاهش سرمایهگذاری در بیزینسها، ظرفیت تولیدی اقتصاد کانادا را بهشدت محدود میکند و در نتیجه، منجر به کاهش دائمی تولید ناخالص داخلی (GDP) خواهد شد.
افزایش تورم در کانادا
- عواملی که تورم را کاهش میدهند:
- کاهش تولید ناخالص داخلی به دلیل افت صادرات و کاهش تقاضای داخلی، در کوتاهمدت مازاد عرضه ایجاد میکند.
- قیمت کالاهای اساسی از جمله نفت نیز کاهش مییابد. این عوامل در مجموع بر تورم شاخص قیمت مصرفکننده تاثیر دارند.
- عواملی که تورم را افزایش میدهند:
از سوی دیگر، تعرفههای متقابل کانادا بر تمام کالاهای وارداتی از آمریکا، هم بهطور مستقیم و هم غیرمستقیم بر قیمتهای مصرفکننده تاثیر میگذارد.
- حدود ۱۳ درصد از سبد شاخص قیمت مصرفکننده کانادا شامل کالاهای نهایی مصرفی و مواد اولیه وارداتی از آمریکا است. علاوه بر این، قیمت کالاهای سرمایهای و تجهیزات مورد استفادهی بیزینسهای مصرفمحور مانند ماشینآلات نیز در واکنش به تعرفهها افزایش مییابد.
- خرج بیزینسهای مصرفمحور برای تولید کالا بیشتر خواهد شد.
- همراه با کاهش ارزش دلار کانادا، مجموع این اثرات مستقیم و غیرمستقیم، قویتر از تاثیرات مازاد عرضه و کاهش قیمت کالاها هستند و نه تنها آن را کامل جبران میکنند، بلکه در نهایت منجر به افزایش تورم شاخص قیمت مصرفکننده میشوند.
یک مثال کمی برای تاثیر تعرفهها
مدلهای اقتصادی، همیشه ابزار مفیدی برای درک تاثیرات احتمالی تعرفهها بر رشد اقتصادی و تورم هستند. بانک مرکزی برای بررسی این موضوع، از مدلهای استاندارد پیشبینی اقتصاد جهانی و کانادا، به همراه یک مدل تخصصی تجارت استفاده کرده است. با این رویکرد امکان بررسی دقیقتر تأثیرات تعرفهها بر کالاهای مختلف و کشورهای متعدد را فراهم میشود و نشان میدهد که این سیاستها چگونه بر شاخصهای کلان اقتصادی اثر میگذارند.
از آنجا که در گذشته، چنین تعرفههای گسترده و فراگیری در این مقیاس وجود نداشتهاند، نمیتوان پیامدهای دقیق آن را در اقتصاد پیشبینی کرد. به همین دلیل، بانک علاوه بر یک سناریوی معیار ،چند سناریوی جایگزین را هم در نظر گرفته که در آنها، واکنش خانوارها و بیزینسها نسبت به تعرفهها متفاوت است. با این حال، چارچوب کلی این سناریوها یکسان است. در تمام موارد، فرض بر این است که:
- آمریکا تعرفهای ۲۵ درصدی بر تمام کالاهای وارداتی اعمال میکند.
- شرکای تجاری آمریکا، از جمله کانادا، متقابلا تعرفهی ۲۵ درصدی بر واردات کالاهای آمریکایی اعمال میکنند.
تمام نتایج این سناریوها نسبت به سناریویی که در آن هیچ تعرفهای وجود ندارد، مقایسه شدهاند، یعنی یک اقتصاد جهانی بدون تنش تجاری.
سناریوی معیار
در این مدل، یک سناریوی معیار تنظیم شده که بر اساس میانگینهای پیشین، دو عامل کلیدی در نظر گرفته است:
- واکنش تقاضای آمریکا به صادرات کانادا در برابر تغییرات قیمت
- مدتزمانی که طول میکشد تا افزایش هزینهها در شاخص قیمت مصرفکنندهی کانادا (CPI) بهطور کامل تاثیر بگذارد، که حدود سه سال در نظر گرفته شده است.
بر اساس این مدلسازی، رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) کانادا در سال اول حدود ۲.۵ درصد کمتر از حالت عادی خواهد بود. در سال دوم، این اختلاف به حدود ۱.۵ درصد میرسد. اما تا سال سوم، رشد اقتصادی تقریباً به سطح طبیعی خود بازمیگردد.
به بیان سادهتر، اگر قبل از این پیشبینی رشد اقتصادی سالانه را ۲٪ در نظر گرفته میشد، بعد از اعمال تعرفهها، این نرخ در سال اول به ۰.۵-٪ و در سال دوم به ۰.۵٪، و در سال آخر کم کم به همان ۲٪ میرسد.
اگرچه تأثیر تعرفهها بر نرخ رشد اقتصادی موقتی است، اما سطح کلی تولید ناخالص داخلی (GDP) قرار است به طور دائم کم شود. دلیل این اتفاق این است که تعرفهها مسیر طبیعی تجارت و تولید را مختل کرده و بهرهوری اقتصاد را در بلندمدت پایین میآورند.
از طرف دیگر، تورم شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) بهصورت تدریجی بالا میرود؛ چون که هزینههای اضافی برآمده از تعرفههای متقابل کانادا، طی سه سال در قیمت کالاها و خدمات دیده خواهد شد.
در سال اول، چون قیمت کالا پایین است و مازاد عرضه زیاد، فشار تورم چندان احساس نمیشود. اما در سالهای بعد که مازاد عرضه تمام شود، فشار تورم خودش را نشان خواهد داد.
سناریوی معیار به چه عواملی حساسیت دارد؟
اعمال تعرفهی ۲۵ درصدی از سوی آمریکا و واکنش متقابل سایر کشورها، برای اقتصادی مانند کانادا که وابستگی تجاری زیادی به آمریکا دارد، یک شوک بزرگ در قیمت است. تأثیر تعرفهها بر عرضه و تقاضا پیچیده است و برخی قیمتها بیشتر از بقیه تغییر میکنند. دستمزدها و سایر هزینههای کسبوکارها نیز دستخوش تغییر میشوند. در نتیجه، شرکتها احتمالاً نوع و روش تولید خود را تغییر میدهند و مصرفکنندگان نیز بعضی کالاها و خدمات را با گزینههای دیگر جایگزین میکنند.
برآورد دقیق تأثیر خالص این تغییرات بر رکود اقتصادی و تورم، کار دشواری است. شدت این تأثیرات تا حد زیادی به دو عامل کلیدی بستگی دارد:
- میزان کاهش صادرات کانادا و اثرات جانبی آن بر سرمایهگذاری بیزینسها
اگر صادرات افت کند، شرکتها سرمایهگذاری خود را کاهش خواهند داد که رکود اقتصادی را مستقیما تشدید میکند. - تاثیرپذیری تورم کانادا از تعرفههای اعمالشده بر کالاهای وارداتی از آمریکا، بهویژه در مورد کالاهای مصرفی
اگر مصرفکنندگان نتوانند جایگزین مناسبی برای کالاهای وارداتی از آمریکا پیدا کنند، فشار تورم افزایش خواهد یافت.
برای درک بهتر این حساسیتها، بانک مرکزی چندین سناریوی جایگزین برای سناریوی معیار ایجاد کرده است. که در جدول زیر میبینید.
سناریو | تغییر در صادرات | مدت انتقال اثر تعرفهها به قیمت مصرفکننده | |
---|---|---|---|
سناریوی معیار | واکنش صادرات کانادا به تغییرات، طبق میانگینهای تاریخی خواهد بود | سه سال | |
اگر آمریکا کمتر از انتظار از کانادا خرید کند | صادرات کانادا به آمریکا، کاهش ۴۰ درصدی نسبت به میانگینهای تاریخی خواهد داشت | سه سال | |
اگر انتقال اثر تعرفهها به قیمت مصرفکننده کند باشد | واکنش صادرات کانادا به تغییرات، طبق میانگینهای تاریخی خواهد بود | بیش از سه سال | |
اگر انتقال اثر تعرفهها به قیمت مصرفکننده سریع باشد | واکنش صادرات کانادا به تغییرات طبق میانگینهای تاریخی خواهد بود | یک سال و نیم |
برای مشخص کردن تاثیر دقیق این سناریوها در طی سه سال، نمودارهای زیر برای شما مهیا شده است:
تاثیر تعرفهها بر تولید ناخالص داخلی (GDP) کانادا
تاثیر تعرفهها بر نرخ تورم کانادا
حال بیایید این سناریوها را تک به تک بررسی کنیم:
اگر آمریکا کمتر از حد انتظار از کانادا خرید کند
مدلهای اقتصادی بانک مرکزی نشان میدهند که صادرات کانادا معمولاً به تغییرات قیمتی حساسیت کمی دارد. اما وقتی یک شوک تجاری بزرگ مثل این اتفاق میافتد، ممکن است صادرات بیشتر از پیشبینیها کاهش پیدا کند.
در این سناریو، فرض میکنیم که آمریکا بیشتر از حد انتظار خرید خود از کانادا را کم کند و صادرات کانادا، هم در بخش کالاهای اساسی (مثل نفت و مواد معدنی) و هم در سایر بخشها، کاهش شدیدی را متحمل شود. نتیجهی این اتفاق چه خواهد بود؟
- ۱. صادرات و سرمایهگذاری کسبوکارها بهشدت کاهش پیدا میکند و در نتیجه، رشد اقتصادی کندتر از سناریوی معیار خواهد شد.
- ۲. تراز تجاری کانادا بدتر از قبل میشود و چون صادرات یکی از منابع اصلی درآمد ارزی کشور است، ارزش دلار کانادا بیشتر از پیشبینیهای اولیه کاهش پیدا میکند.
اما نکته مهم اینجاست: این کاهش تقاضا و کاهش ارزش دلار، تا حدی اثرات همدیگر را خنثی میکنند. از یک طرف، تقاضای کمتر باعث میشود فشار تورم کاهش پیدا کند، اما از طرف دیگر، کاهش ارزش دلار کانادا باعث میشود قیمت کالاهای وارداتی بالا برود.
یعنی در نهایت، تورم شاخص قیمت مصرفکننده تغییر زیادی نخواهد کرد و فقط اندکی از سناریوی معیار کمتر خواهد بود.
اگر انتقال اثر تعرفهها به قیمت مصرفکننده کند باشد
در سناریوی معیار، فرض شده بود که تمام هزینههای ناشی از تعرفهها طی سه سال به مصرفکنندگان منتقل میشود. یعنی بعد از این مدت، دیگر بیزینسها ضربهگیر افزایش هزینهها نمیشوند و تمام آن را به قیمت کالاها و خدماتشان اضافه میکنند.
اما اگر طی سه سال این انتقال قیمت به طور کامل اتفاق نیفتد و حتی بعد از این مدت، بیزینسها هنوز این افزایش هزینه را خودشان متحمل شوند چه اتفاقی میافتد؟
- در سال اول، تورم کمتر از سناریوی معیار خواهد بود. چون در این شرایط، کاهش تقاضا و افت قیمت کالاهای اساسی، بیشتر از افزایش قیمت ناشی از تعرفهها خواهد بود.
- در سالهای بعد هم فشار تورم کمتر از سناریوی معیار میماند، زیرا افزایش قیمت کالاها کندتر اتفاق میافتد.
اما تأثیر این سناریو بر تولید ناخالص داخلی چطور خواهد بود؟
از آنجا که که قیمتها کمتر از حد انتظار بالا میروند و قدرت خرید مردم و تقاضای داخلی زیاد ضعیف نمیشود، تولید ناخالص داخلی افت کمتری در مقایسه با سناریوی معیار خواهد داشت.
اگر انتقال اثر تعرفهها به قیمت مصرفکننده سریع باشد
از زمان اجرای سیاست هدفگذاری تورمی در کانادا، تغییرات در هزینههای تولید معمولا تاثیر چشمگیری بر تورم نداشتند. چرا که این افزایش هزینه مستقیماً روی قیمت مصرفکننده نمیرفت و فشار اولیه آن روی سود بیزینسها وارد میشد.
اما در دوران همهگیری کرونا مشخص شد که اگر هزینههای تولید بهشدت بالا بروند، بیزینسها این فشار را تحمل نمیکنند و خیلی سریعتر قیمتهایشان را افزایش میدهند.
با نظر به اینکه تعرفه ۲۵ درصدی، افزایش هزینهی قابلتوجهی برای بیزینسها ایجاد میکند، ممکن است آنها هم زودتر از حد انتظار این را به قیمت مصرفکننده منتقل کنند و روی کالاها سود بکشند. در این سناریو، احتمالا مدتزمان انتقال کامل هزینههای تعرفهای از سه سال به یک و نیم سال کاهش پیدا کند.
در این صورت، چون بیزینسها سریعتر قیمتها را بالا میبرند، تورم در سال اول بیش از پیش بالا میرود؛ اما از آنجایی که این روند سریعتر از معمول است، زودتر هم کاهش پیدا میکند و قیمتها نسبت به سناریوی معیار سریعتر به ثبات قبلی میرسند. تولید ناخالص داخلی در این بین، دستخوش تغییر زیادی نخواهد شد.
سخن آخر
تعرفههای جدید آمریکا و واکنش متقابل کانادا، اقتصاد هر دو کشور را تحت فشار قرار میدهد. اگرچه کاهش صادرات، افزایش هزینههای تولید و تغییر در زنجیرههای تأمین میتواند رشد اقتصادی را کندتر و قیمتها را بالاتر ببرد، اما این اتفاقات بهخودیخود سرنوشت نهایی اقتصاد را تعیین نمیکنند. تأثیر تعرفههای آمریکا و واکنش متقابل سایر کشورها، تا حدی به رفتار مردم و کسبوکارها بستگی دارد.
بیزینسها میتوانند راههای جدیدی برای تامین مواد اولیه و فروش محصولات خود پیدا کنند، سرمایهگذارها میتوانند به سمت تولید داخلی تغییر مسیر دهند و مصرفکنندگان نیز ممکن است سبد خریدشان را با شرایط جدید تطبیق دهند.
بنابراین، اگرچه برخی تغییرات پایدار، مانند کاهش رشد تولید ناخالص داخلی یا تغییر در قیمتها اجتنابناپذیرند، اما این مردم و کسبوکارها هستند که تعیین میکنند این تغییرات چقدر شدید و ماندگار خواهد بود.
این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!